کد مطلب:33028
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:19
مي گويند تمام نيازهاي طبيعي انسان در جهان خارج پاسخ مناسبي دراند و بدين ترتيب از فطري بودن خداشناسي وجود خداوند را نتيجه مي گيرند . آيا اين نتيجه گيري درست است؟
منظور از خداشناسي فطري اين است كه انسان آنچنان آفريده شده كه در اعماق قلبش يك رابطه وجودي با خدا دارد . اگر در دل خودش درست كند و كاو كند و به عمق قلب خود توجّه كافي بنمايد اين رابطه را مي يابد نه اينكه مي داند خدايي هست بلكه رابطه خود را با خدا مي يابد و به تعبير ديگر مي بيند و شهود مي كند . وجدان مي كند اين علم حضوري است يافتن است .
و لذا براي شخص درك كننده ( به علم حضوري ) طيّ مقدّمات و حصول نتيجه مطرح نيست چون طيّ مقدّمات و نتيجه نسبت به علم حصولي به ميان مي آيد .
ولكن اگر بخواهيم اين درك حضوري را ترسيم كنيم مي توان چنين گفت كه اين درك معلول حقيقتي است . كه آن وجود خداست . با اين نياز طبيعي پاسخي مناسب را در جهان خارج جويا است .
با توجّه به روشن شدن فطرت خداشناسي مي گوييم :
صادق بودن اين فطرت بدان جهت است كه اولاً : وجودش در انسان دائمي و هميشگي است و اگر كاذب بود دائمي نبود . ثانياً : در همه افراد انسان وجود دارد در صورتي كه شئي كاذب نمي تواند در تمام افراد يك نوع وجود پيد كند . بنابراين اگر يك امر دائمي شد و در افراد يك نوع با توجّه به شرائط مختلف و محيطها و زمان هاي مختلف وجود داشته باشد امري صادق است .
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.